گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 39 ]...



ص : 125
( وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 39
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا: و آنان که کافر شدند، وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا: و تکذیب نمودند آیات ما را، از پیغمبر و قرآن و شواهد قدرت ما، أُولئِکَ
أَصْحابُ النَّارِ: آن جماعت ملازمند آتش جهنم را، هُمْ فِیها خالِدُونَ: ایشان در آن آتش، دائم و باقی هستند که بیرون آمدن براي
آنها ممکن نیست و همیشه معذب خواهند بود.
تبصره: در آیه شریفه دلالاتی است:
اوّلا- شامل است عموم مکلفین را تا قیامت در هر عصر و زمانی، که کسانی که پیروي نمایند هدایت الهیه و شریعت محمدیه صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم را، هر آینه روز قیامت ترسی از عذاب و حزنی از فوت ثواب
ص: 126
نخواهد بود. و آنان که کافر شوند یا تکذیب کنند آیات الهیه را، اگرچه یک آیه باشد هر آینه موجب کفر و مخلّد در عذاب جهنم
خواهند بود. و کفر هم اقسام دارد: 1- انکار ذات الهی. 2- اعتقاد به شرك و انکار وحدانیت سبحانی. 3- انکار یا تکذیب پیغمبر.
- -4 کفر به ملائکه. 5
انکار یا تکذیب آیات قرآنی. 6- انکار ضروري دین. 7- انکار معاد.
-8 ردّ حکمی از احکام الهی. 9- توهین و اهانت مقدسات اسلامی.
-10 انکار حرمتی از محرمات سبحانی مانند حرمت زنا و شراب و ربا و غیره.
ثانیا- آیه شریفه دالّ است بر آنکه پیروان هدایت، عاقبت آنها محمود است. و اهتدا حاصل نشود مگر به اتّباع و قبول و عمل.
ثالثا: آیه دالّ است بر آنکه عذاب کفار ابدي، و آتش ملازم با آنها و عذاب از ایشان منقطع نخواهد شد.
علامه مجلسی (رحمه اللّه) در حق الیقین فرماید: خلافی نیست میان مسلمانان در اینکه کفار و منافقین، که حجت بر آنها تمام شده
باشد، مخلّد در جهنم، و عذاب هرگز از آنها سبک نمیشود. و نصوص آیات و تواتر در مسئله دوم عذاب کفار بسیار است، از
و نیز فرماید: لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ، و این دالّ است بر آنکه عذاب کفار سست .«1» جمله فرماید: لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ
نشود و تخفیف نیابد.
و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه در وصف جهنم فرماید: نار قعرها بعید و حرّها شدید و شرابها صدید و عذابها
یعنی: آتشی که قعر آن دور، و حرارت آن سخت، و آب آن .«2» جدید و مقامعها حدید لا یفتّر عذابها و لا یموت ساکنها الخ
صدید، و عذاب آن جدید، و گرز آن آهن است. سست نشود عذاب آن و نمیرد ساکن آن. بنابراین پارهاي اقوال
صفحه 86 از 303
__________________________________________________
. 1) سوره زخرف، آیه 57 )
2) عبارات مذکور در متن عینا در نهج البلاغه موجود نیست، ولی مضامین آن در خطبه 116 و نامه 27 (طبع عبده) وجود دارد. )
ص: 127
سخفیه در مقابل نصوص ظاهره از درجه اعتبار ساقط است.
[سوره البقرة ( 2): آیه 40 ]... ص : 127
( یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّايَ فَارْهَبُونِ ( 40
بعد از آن خطاب به اهل کتاب فرماید که:
یا بَنِی إِسْرائِیلَ: اي پسران یعقوب، اسرائیل علیه السّلام! اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ: یاد بیاورید نعمتهاي مرا که به فضل و کرم
انعام نمودم بر شما. و مراد به یادآوري تفکر در آن قیام به شکر آن باشد. و چون در آیات قرآنی اعتبار به عموم لفظ است، پس
آیه شریفه شامل اهل اسلام میباشد که یاد بیاورید نعمتهائی که به شما انعام فرمودم. وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي: و وفا کنید به عهد و پیمان من
که در شأن پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با شما بستهام که به او ایمان آرید و پیروي او نمائید، أُوفِ بِعَهْدِکُمْ: تا وفا نمایم
به عهد شما به نیکوئی ثواب، یعنی تا جزاي وفاداري را به احسن وجه رساندم. وَ إِیَّايَ فَارْهَبُونِ: و مرا بترسید در وفاي به عهد و
نقض عهد.
تنبیه: از آیه شریفه قاعده کلیه استفاده شود به اینکه: آنچه را که به توسط پیغمبر مرسّل و کتاب منزل از امّت عهد گرفته شده به
وفاي آن، هر آینه البته لازم و واجب است وفاي به آن و ملازم باشد وفاي به آن عهود، وفاي حق تعالی را به آنچه وعده فرموده
است از عطاي جزیل و ثواب جمیل در دنیا و آخرت. و لذا وفاي به عهد یکی از قوائم دین میباشد، چنانچه ابی مالک گوید: به
یعنی: .«1» حضرت سجاد علیه السّلام عرض کردم: اخبرنی بجمیع شرایع الدّین. فرمود: قول الحقّ و الحکم بالعدل و الوفاء بالعهد
خبر ده
__________________________________________________
1) بحار الانوار، جلد 75 ، صفحه 92 ، حدیث اوّل (بنقل از خصال صدوق). )
ص: 128
مرا به آنچه جامع است شرایع دین را. فرمود: قبول به حق، و حکم به عدل، و وفاي به عهد است.
و علی بن ابراهیم قمی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که شخصی از آن حضرت سؤال نمود که فدایت شوم، به درستی
و ما میخوانیم، پس استجابتی نیست براي ما. فرمود: به جهت آنست که وفا « بخوانید مرا تا اجابت کنم » : که خداوند میفرماید
.«1» نمیکنید به عهد خدا، اگر وفا مینمودید شما، هر آینه وفا میفرمود خدا براي شما
تتمه: و از جمله عهد الهی و مصادیق فرمایش سبحانی، ولایت عهد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است که حضرت رسول اکرم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در غدیر خمّ از امّت اخذ فرمود. چنانچه عیاشی روایت نموده که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال شد
.«2» از این آیه شریفه، فرمود: اوفوا بولایۀ علیّ فرضا من اللّه أوف لکم بالجنّۀ
یعنی: وفا کنید به ولایت علی علیه السّلام که واجب است از جانب خدا تا وفا کنم براي شما به بهشت.
نکته: در آیه شریفه سابقه فرمود: فَإِیَّايَ فَارْهَبُونِ، و در اینجا فرمود:
وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ. این براي آنست که در آیه سابق بیان مبادي تقوي بود، لذا مختتم است به رهبت که مقدمه تقوي میباشد، و در این
صفحه 87 از 303
آیه چون مقدمات تقوي حاصل شد، امر فرمود به اقدام بر آن و نیز چون خطاب اوّلیه شامل عالم و مقلّد است، ایشان را امر به رهبت
فرمود که مبدء سلوك است و خطاب دوم چون خصوص اهل علم بود، آنها را امر به تقوي فرمود که منتهاي سلوك میباشد.
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 90 ، حدیث سوّم. )
2) همان مدرك، حدیث ششم. )
ص: 129
[سوره البقرة ( 2): آیه 41 ]... ص : 129
( وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ ( 41
چون امر به ایمان مقصود بالذات و عمده است در وفاء به عهود، و سایر مأمورات متفرع بر آن است لذا خطاب فرماید که:
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ: و ایمان بیاورید (اي بنی اسرائیل) به آنچه نازل فرمودم که قرآن مجید است، مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَکُمْ: در حالتی که
تصدیق کننده است مر آنچه را با شما میباشد، یعنی تورات که قرآن موافق آن است در وصف حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم یا در توحید و عدل و معتقدات حقه. پس تصدیق به تورات آسمانی لازمهاش تصدیق به قرآن است.
نکته: قید به مصدّقیت قرآن نسبت به کتب سابقه، تنبیه است بر آنکه اتباع آن کتب منافی با ایمان نیست، بلکه موجب ایمان باشد، و
لذا بر سبیل تعریض بعد از آن میفرماید: وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ: و نبوده باشید اول کسانی که کافر شدند به قرآن یعنی واجب
است بر شما اول کسی باشید که ایمان آورده است به قرآن زیرا شما نظر در معجزات آن نمائید و علم به شأن و مقام آن دارید، و
مبشّر این پیغمبر و کتابش بودید پیش از بعثت این پیغمبر و نزول کتابش. یا مباشید از آن کسانی که کافر شدهاند به آنچه با او
است، زیرا هر که ایمان نیاورد به قرآن، حقیقتا ایمان نیاورده است به آنچه مصدق آنست از تورات و انجیل. یا نباشید اول سابق به
کفر و پیشواي کفر که مردمان به شما اقتدا کنند، در کفر به قرآن. یا نباشید اول کافر و جاحد اوصاف پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم که اوصافش در کتاب شما مذکور است.
وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا: و بدل نکنید به آیات کتاب من که تورات است، بها و ثمن اندك را. مراد علماي یهودند که به سبب
هدایا، احکام تورات و اوصاف پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تغییر دادند چنانچه از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که
علماي یهود مانند
ص: 130
کعب بن اشرف وحی بن اخطب هر ساله مرسومات از زراعات و میوجات قوم میگرفتند و هدایا از ملوك به آنها میرسید.
ترسیدند که تابع حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شوند، رسومات و هدایا از آنها قطع شود لذا در مقام انکار برآمدند. حق
تعالی فرمود: بدل نکنید به مقابل آیات من ثمن اندك را. وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ: و از من پس بیاندیشید در استبدال احکام کتاب سبحانی
به حطام دنیاي فانی.
تبصره: آیه شریفه شامل است این امّت را که اول کافر به احکام قرآن مباشید، تا دیگران از شما تعلیم و تأسی به شما کنند در
مخالفت، و تبدیل فرامین مقدس الهی را ننمائید به سبب مال و منال دنیوي. و نیز آیه شریفه دالّ است بر تحریم گرفتن رشوه در
احکام دینیه زیرا امر از دو قسم خارج نیست. یا آنکه گرفتن رشوه در موردي است که اظهار آن واجب است و یا در امري است که
اظهارش حرام میباشد. در هر دو صورت گرفتن رشوه بر مخالفت حرام است، و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در حدیثی به
یعنی: و امّا رشوه گرفتن در احکام، پس به درستی که آن .«1» عمّار فرماید: و امّا الرّشاء فی الاحکام فانّ ذلک الکفر باللّه العظیم
صفحه 88 از 303
کفر به خداي عظیم است.
[سوره البقرة ( 2): آیه 42 ]... ص : 130
( وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 42
بعد از آن به جهت تاکید کلام میفرماید:
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ: و آمیخته و مخلوط نکنید کلام حق و راست را که در کتاب آسمانی مذکور است، از صفات پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلم و غیر آن از احکام، به سخن ناحق و باطل که شما اختراع میکنید و
__________________________________________________
1) بحار الانوار، جلد 104 ، صفحه 273 ، حدیث سوّم (این سخن از امام صادق علیه السلام به عمّار بن مروان میباشد). )
ص: 131
افترا مینمائید و بدست خود مینویسید تا مشتبه سازید وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ: و کتمان مکنید حق را که اوصاف پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم یا احکام دیگر باشد وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: و حال آنکه شما میدانید کسانی که تلبیس میکنند حق را یا کتمان کنند، هر دو
اقبح و اعظم گناهان باشد زیرا جاهل چه بسا معذور باشد، لکن عالم در هر حال مسئول خواهد بود.
تنبیه: گذشته از تغییر و تبدیل احکام تورات و انجیل، اوصاف حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را حق تعالی به حضرت
موسی و عیسی علیه السّلام اعلام فرموده، آنها کتمان نمودند و تلبیس کردند. چنانچه در کتب کافی، از جمله خطابات خدا به
موسی علیه السّلام این بود که فرمود:
اي موسی! به درستی که فرستادم به تو حکمی ظاهر و برهانی روشن و نوري که سخنگو است به آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد
در آخر الزمان.
وصیت فرمایم تو را اي موسی وصیت دوست مهربان به فرزند بتول، عیسی بن مریم که بر دراز گوش سوار و صاحب محراب است.
و بعد از او وصیت کنم تو را به صاحب شتر سرخ، آن پاك طینت و پاکیزه اخلاق و مطهر از گناهان و بدیها، و صفت او در کتاب
تو آنست که شهادت دهنده است بر همه کتابهاي آسمانی و او است ترساننده از عقاب. در زمان او شدتها و تنگیها و فتنهها و قتال و
.«1» ( کمی مال بوده باشد. اسم او احمد و محمد امین میباشد، و او باقیمانده گروه پیغمبران است و تصدیق همه را نماید (تا آخر
و نیز در کتاب مذکور، از جمله خطابات خدا به عیسی علیه السّلام این بود که اي پسر مریم تو را وصیت نمایم به سید پیغمبران و
حبیب من از میان ایشان، احمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که صاحب شتر سرخ و روي نورانی، که نورش جهان را منور خواهد
کرد، پاك دل و شدید الغضب است براي من، و صاحب حیا باشد. به درستی که او رحمت عالمیان و بهترین
__________________________________________________
[...] . 1) روضه کافی، جلد 8، صفحه 43 )
ص: 132
فرزندان آدم است نزد من. از عرب بهم خواهد رسید بیخط و سواد، امّا با علوم اولین و آخرین مبعوث خواهد شد و دین مرا در
میان مردم منتشر خواهد کرد، و صبر در بلاها و آزارها نماید براي رضاي من، و با مشرکان جنگ و جهاد نماید. اي عیسی تو را امر
میکنم که خبر دهی بنی اسرائیل را به آمدن او و امر کن که تصدیق او و ایمان به او آورند و یاري او کنند. تا آخر.
[سوره البقرة ( 2): آیه 43 ]... ص : 132
صفحه 89 از 303
( وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ ( 43
بعد از آن امر به ارکان ایمان فرماید که:
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ: و به پاي دارید نماز را با شرایط و ارکان و حفظ حدود آن، چنانچه پیغمبر امر فرموده. وَ آتُوا الزَّکاةَ: و بدهید
زکات را که به مال شما تعلیق یابد، چنانچه آن حضرت بیان فرموده است. وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ: و نماز گذارید با جماعت
نمازگزاران که نماز جماعت باشد.
کلبی- که از اعاظم اهل سنت است- از ابن عباس نقل نموده که از جمله آیات باهرات که در شأن حضرت پیغمبر و اهل بیت علیهم
السّلام نازل شده، این آیه شریفه است که در سوره بقره واقع شده: وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ. و ایشان اول
راکعانند و کسی بر ایشان در سجود سبقت نکرده، بلکه اهل اسلام در رکوع و سجود به ایشان اقتدا نمودهاند. و این بدیهی است که
متبوع اجلّ و ارفع و اعلی و افضل درجه خواهد بود از تابع.
در منهج یحیی بن عفیف از پدرش و او از جدش نقل نموده که در اوایل اسلام به مکه آمدم. میخواستم از عطریات و لباس تجمّل
براي عیال و اطفالم تهیه کنم. پس در مسجد الحرام در مجلس عباس بن عبد المطلب نشسته بودم، در خانه کعبه نظر میکردم، وقت
زوال بود. ناگاه جوانی دیدم به آسمان نگاه کرد. پس برخاست روي به خانه کعبه آورد، آنگاه دیدم
ص: 133
پسري مراهق آمد و در جانب راست آن جوان ایستاد. پس زنی آمد و در پشت آندو ایستاد. آن جوان به رکوع رفت و آن پسر
مراهق و آن زن به رکوع متابعت کردند. پس از رکوع به سجود رفتند. من از عباس پرسیدم عجب امري است که مشاهده میکنم.
عباس گفت: آن جوان برادر زاده من محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پسر عبد اللّه بن عبد المطلب است، و آن پسر مراهق علی بن
ابی طالب علیه السّلام برادر زاده من، و آن زن خدیجه دختر خویلد زوجه حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشد و ادعا
کند که من پیغمبر خدایم و خدا یکی است و پروردگار آسمان و زمین است. و آنچه مشاهده کردي دین و آئین او است، و گوید
من از جانب خدا مأمور به این عبادت هستم و از میان آدمیان خداپرست منحصر به این سه نفر میباشد که میبینی.
تبصره: آیه شریفه دلالت دارد بر فضیلت نماز به جماعت چنانچه در حدیث نبوي وارد شده که نماز جماعت فضیلت دارد نماز
منفرد را به بیست و هفت درجه.
در کتاب وسائل، در حدیث مناهی حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرماید: من مشی الی مسجد یطلب فیه الجماعۀ کان له
بکلّ خطوة سبعون الف حسنۀ و یرفع له من الدّرجات مثل ذلک فان مات و هو علی ذلک و کّل اللّه به سبعین الف ملک یعوّدونه
یعنی: هر که راه رود به مسجد در حالتی که طلب کند در او .«1» فی قبره و یبشّرونه و یونسونه فی وحدته و یستغفرونه حتّی یبعث
جماعت را، باشد براي او به هر قدمی هفتاد هزار حسنه و بلند شود براي او از درجه مثل آن. پس اگر بمیرد و بر این حال باشد،
موکّل فرماید خداوند به او هفتاد هزار ملک که در قبر دیدار کنند او را، و بشارت دهند او را، و انیس او باشند در تنهائی او، و
استغفار کنند براي او تا مبعوث شود براي قیامت.
__________________________________________________
1) وسایل الشیعه، جلد سوّم، صفحه 372 ، حدیث هفتم. )
ص: 134
علامه مجلسی از کتاب زید نرسی از حضرت صادق نقل نموده که:
قومی نشستند از حاضر شدن جماعت، پس قصد نمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اینکه آتش افروزد در خانههاي ایشان،
.«1» تا آنکه بیرون آمدند و حاضر شدند جماعت را با مسلمان
صفحه 90 از 303
[سوره البقرة ( 2): آیه 44 ]... ص : 134
( أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 44
بعد از آن بر سبیل توبیخ به علماي غیر عامل خطاب فرماید که:
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ: آیا امر میکنید مردمان را به نیکوئی، وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ: و حال آنکه فراموش کنید نفسهاي خود را، یعنی ترك
میکنید نیکوئی به نفسهاي خود را مانند کسی که نفس خود را فراموش کرده باشد.
وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ: و حال آنکه تلاوت میکنید کتاب آسمانی تورات را که متضمن است وصف پیغمبر و امر به متابعت آن
حضرت و وعید به مخالفت قول با عمل را. أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آیا پس چرا تعقل نمیکنید در قبح گفتار بدون عمل و وخیم بودن عاقبت
آن، زیرا عقل براي درك حسن و قبح افعال میباشد، در صورتی که عقل کارفرما و تعقل که لازمه آن است ظهور یابد. و آیه
شریفه توبیخ عظیمی است نسبت به این جماعت که با دارا بودن عقل تعقل ننمایند.
تبصره: توهّم نشود که مفاد آیه شریفه منع نماید امر به معروف و نهی از منکر را، بلکه در مقام تذکر و نصیحت مشفقانه باشد از
جانب خدا نسبت به بندگان که آنچه امر و نهی نمایند دیگران را، البته خود هم اقدام نمایند به عمل، نه آنکه فقط آمر و ناهی
باشند. و نیز مذمتی باشد براي اشخاصی که
__________________________________________________
1) مستدرك الوسایل، جلد اوّل، صفحه 488 باب دوّم حدیث دوّم. )
ص: 135
قول دارند بدون عمل. و آیه شریفه گرچه در شأن احبار یهود نازل شده لکن شامل باشد عموم مؤمنین را تا قیامت که در گفتار
خود به عمل کوشند، بلکه مردم را دعوت به حق و اسلام نمایند، به عمل کردن قوانین مقدسه آن و لذا حضرت صادق علیه السّلام
فرماید:
یعنی باشید دعوت کننده مردم به اعمال خودتان، نه به زبان خود فقط. .«1» کونوا دعاة النّاس باعمالکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم
و نیز در احادیث معراجیه است: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:
مررت لیلۀ اسري بی علی اناس تقرض شفاهم بمقاریض من نار فقلت من هؤلاء یا جبرئیل قال هم خطباء من اهل الدّنیا ممّن کانوا
فرمود حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: مرور کردم شب معراج بر مردمی که .«2» یأمرون النّاس بالبرّ و ینسون انفسهم
میچیدند لبهاي آنها را به مقراضهاي آتشین.
گفتم: کیستند اي جبرئیل؟ گفت: ایشان خطباء اهل دنیا هستند که امر میکردند مردمان را به نیکوئی و حال آنکه فراموش
مینمودند نفسهاي خودشان را.